ویژگیهای امام حسین (ع) در زیارت اربعین

بهترین راه برای شناخت بیشتر شخصیت امامان علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام یاری گرفتن از حضرات معصومین علیهم السلام می باشد و ما برای رسیدن به این مقصود در این مقاله سخنان دُرربار پیشوای صادق شیعیان، امام صادق علیه السلام را در زیارت اربعین برگزیده ایم.

 

بهترین راه برای شناخت بیشتر شخصیت امامان علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام یاری گرفتن از حضرات معصومین علیهم السلام می باشد و ما برای رسیدن به این مقصود در این مقاله سخنان دُرربار پیشوای صادق شیعیان، امام صادق علیه السلام را در زیارت اربعین برگزیده ایم.

در زیارت اربعین، مضامین عالیه ای را ملاحظه می کنیم که مملو از شناخت و معرفت ویژگیهای یک امام و رهبر الهی برای تحکیم اعتقادات شیعه است. شیخ طوسی رحمه الله این عبارات فاخر را در زیارت اربعین از صفوان بن مهران جمّال روایت می کند که وی از مولايمان حضرت صادق علیه السلام آموخته و برای ما نقل کرده است . این مجموعۀ ارزشمند به طور کامل یک دوره امام شناسی است و هر انسان موحدی را با ویژگیهای یک رهبر الهی آشنا می کند، به این جهت توجه و عنایت به این زیارت از ویژگیهای هر شیعة تمام عیار محسوب می شود.
امام حسن عسكرى علیه السلام در این مورد فرموده است: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ؛ پنج چيز از نشانه هاى مؤمن است: گزاردن پنجاه و يك ركعت نماز [واجب و نافله در هر شبانه روز]، زيارت اربعين، انگشتر در دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن [هنگام نماز]، و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم. 1
با مطالعة این نوشتار پاسخ این پرسش روشن می شود که چرا زیارت اربعین از نشانه های ایمان و شیعه بودن است؟ با این هدف به شرح چند فراز از این زیارت گرانقدر می پردازیم:

تأثیر کلمات معنوی در زائر

در ابتدای زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلاَمُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ؛2 سلام بر ولىّ خدا و حبيب [خاص] او! سلام بر دوست [و محبوب] و برگزيدة خدا.
ولیّ، نجیب، حبیب و خلیل خدا؛ چهار ویژگی امام حسین علیه السلام است که تک تک این واژه ها برای معرفی یک رهبر الهی کافی است. این اوصاف امام آثار تربیتی فراوانی بر روح و جسم زائر دارد که از جمله با اظهار این کلمات ولایت و دوستی خدا را در وجودش تقویت می کند. وقتی زائر با تمام وجود به صاحب چنین اوصافی تعظیم می کند، روح و جسم خود را تحت الشعاع این خصلتهای پر فضیلت قرار می دهد.

مفهوم سلام در زیارت

سلام، يکي از نامهاي خداي عزّوجّل است. هنگامی که زائر این نام خدا را بر زبان جاری می کند، می خواهد بگوید: ای امام! خداوند حافظ مرام و مکتب تو باشد و آن را از گزند دشمنان سلامت بدارد. همچنین سلام به معناي اظهار تسليم شدن در برابر فرمان امام علیه السلام است. گذشته از این دو معنا، سلام به معناي تعهد به آسايش، امنيت و سلامتي از طرف خود است و وقتی زائر به حضرت سلام مي دهد، در واقع اعلام می دارد که هيچ آزار و آسيبي از ناحية من در آن وقت و پس از آن به آن امام علیه السلام نخواهد رسيد؛ زيرا هدف تمامي آن بزرگواران هدايت و اصلاح مردم و اعلاي کلمة توحيد و ترویج طاعت خداوند در میان مردم بوده است. به این جهت آنها از معصيت خدا و تخلف از اوامر و نواهي او، اخلاق ناپسند مردم از قبيل خود بزرگ بيني، حرص، ريا، بخل، حّب قدرت، غيبت، آزار رساندن و... اذيت خواهند شد.
زائر بايد حال خود را به گونه اي قرار دهد که مورد رضايت امام باشد، نه مايۀ اذيت آن حضرت. آنگاه در سلام دادن به امام علیه السلام صادق است. زائر بايد دل را با آب توبه شستشو داده، اشک پشيماني از ديدگان فرو ريزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام، خود را به آن حضرت نزديک نموده و با تکرار این واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزديکي به ايشان، از پستيها، رذائل و آلودگيها پاک مي نمايد و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا مي نمايد تا سلامتي کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و يارانش چهرة اجتماعي- سياسي خود را نمايان ساخته و اعلان مي دارد که نه تنها با بت درون خود مبارزه مي کند؛ بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتيان، ظالمان، مستبدان و خائنين به مردم در ستیزه بوده و با شعار سلام، خود را در زمرة ياران آن حضرت قرار مي دهد.3

ویژگیهای امام حسین علیه السلام
1. مقام عبودیت

در فرازی از زیارت اربعین می خوانیم: السَّلاَمُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ؛ سلام بر بندة خالص، و فرزند بندة خالص خدا، سلام بر حسين مظلوم شهيد.
عبودیت از ویژگیهای امام حسین علیه السلام و پیروان آن گرامی است. تا فردی به مقام بندگی خالص خدا نرسد، هرگز نمی تواند به سوی کمال حرکت کند. خداوند در قرآن فرموده: (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا)؛4 یعنی قسم به آن نفوسى كه از روى حقيقت و صميم قلب در حضور من در مقام اطاعت و بندگى خالصانه صف كشيده، مرا براى خود، مراد و مقصود قرار داده، به غير از من به هيچ چيز ديگرى التفات نمى كنند.
و در جایی دیگر بندگی خالصانه را منشأ علم و رحمت الهی قلمداد کرده، می فرماید: (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)؛5 [موسی علیه السلام و همراهش] بنده اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت و موهبت عظيمى از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم .
این آیه نشان مى دهد كه برترين افتخار هر انسانی آن است كه بندة خالص خدا باشد و اين مقام عبوديت است كه انسان را مشمول رحمت الهى مى سازد و دريچه هاى علوم را به قلبش مى گشايد. در حقیقت جوهرة علم الهى از عبوديت و بندگى خدا سرچشمه مى گيرد.
اساساً رمز دستيابى امام حسین علیه السلام به مقامات والا، عبوديّت و تسليم محض خدا بودن آن حضرت بود. همان چيزى كه در هر زیارتی به آن شهادت مى دهيم و حتی خود حضرت همواره به آن افتخار می کرد، نمونه اش این روایت است:
امام حسين علیه السلام به همراه انس بن مالك به كنار قبر مادربزرگش حضرت خديجه علیها السلام آمدند. امام در كنار قبر آن بانوى اسلام گريه كرد، سپس به انس فرمود: مرا تنها بگذار! انس مى گويد: به كنارى رفتم و از ديد آن حضرت پنهان شدم. آن حضرت به نماز و ذكر و دعا مشغول شد. وقتى كه مناجاتش به طول انجاميد، نزديك آمدم، شنيدم كه اين گونه نجوا مى كرد:
يا رَبِّ! يارَبِّ! اَنْتَ مَوْلاهُ
فَاْرْحَمْ عَبيداً اِلَيْكَ مَلْجاهُ ؛
پروردگارا! پروردگارا! تو مولاى او هستى، به بنده اى كه پناهگاهى به جز تو ندارد، رحم كن.
يا ذَالْمَعالى! عَلَيْكَ مُعْتَمَدى
طُوبى لِمَنْ كُنْت اَنْتَ مَوْلاهُ ؛
اى خدايى كه داراى شكوه و عظمتى! پشتيبانم تويى. خوشا به حال آن کس كه تو مولاى او هستى.
طُوبى لِمَنْ كانَ خادِماً اَرِقاً
يَشْكُو اِلى ذى الْجَلالِ بَكْواهُ ؛
خوشا به حال كسى كه خدمتگزار و شب زنده دار است و گرفتاريش را فقط به خداى بزرگمنش خویش عرضه مى دارد.
وَ ما بِهِ عِلَّةٌ وَ لا سَقَمٌ
اَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلاهُ ؛
هيچ گونه بيمارى و ناراحتى ندارد كه بيشتر از محبت به مولايش باشد.
اِذا اِشْتَكى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ
اَجابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ ؛
هرگاه غصه و ناراحتى اش را با خدايش در ميان مى گذارد، خداوند او را پاسخ داده و اجابت مى كند.
اِذا اِبْتَلی بِالظَّلامِ مُبْتَهَلاً
اَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ اَدْناهُ؛6
هرگاه به گرفتارى مبتلا گردد، در تاريكى با التماس و ناله خدايش را مى خواند و خداوند او را گرامى داشته و به خود نزديك مى گرداند.
اگر ما نیز طالب قُرب الهى هستيم و مى خواهيم مؤمن حقيقى و واقعى باشيم و ادّعاى پيروى از مكتب آن حضرت را داريم، بايد در هر حال تسليم فرمان حق باشيم؛ حتّى اگر بر خلاف خواسته و سليقة ما باشد. با نجوای زیارت اربعین تعهد کنیم که از این پس با پیروی از آن گرامی خدا را خالصانه بندگی کنیم.

2. تحمّل غم و اندوه برای اصلاح جامعه
السَّلاَمُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ ؛ سلام بر آن اسير [غم و اندوه و] مصائب سخت [عالم] و كشتة آب چشمان.
امام علیه السلام همواره سنگ صبور جامعه و در معرض آزارهای روحی و جسمی بوده و مشکلات را به جان می خرد و همواره رهبران الهی و پیروان واقعی آنان بیشترین فشار روحی، صدمات روانی، غم و اندوه را تحمل می کنند.
امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل؛7 رنج و ناراحتی انبيا شديدتر از ديگران است. از آن پس، کسانی که پشت سرشان می آیند و سپس هر که شبیه تر باشد. همچنانکه گفته اند:
آن که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
در روایت سلمان نیز نشانه های مؤمن آمده است که: فَعِنْدَهَا يَذُوبُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ فِي جَوْفِهِ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ مِمَّا يَرَى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُغَيِّرَه؛8 مؤمن در اثر مشاهدۀ منکرات و بی بند و باریها و نداشتن توان مقابله و تغییر وضع موجود، [چنان در فشار روحی قرار می گیرد که] قلبش آب می شود، هم چنانکه نمک در آب ذوب می شود.
معمر بن خلاد می گويد: در محضر حضرت رضا علیه السلام از آسایش و راحتی در عصر امام قائم علیه السلام سخن به میان آمد، حضرت فرمود: أَنْتُمُ الْيَوْمَ أَرْخَى بَالًا مِنْكُمْ يَوْمَئِذٍ قَالَ: وَ كَيْفَ؟ قَالَ: لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُنَا علیه السلام لَمْ يَكُنْ إِلَّا الْعَلَقُ وَ الْعَرَقُ وَ الْقَوْمُ عَلَى السُّرُوجِ وَ مَا لِبَاسُ الْقَائِمِ علیه السلام إِلَّا الْغَلِيظُ وَ مَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِب؛9 شما امروز راحت تر از هنگام ظهور قائم خواهيد بود. عرض كردند: چگونه؟ حضرت فرمود: زیرا اگر قائم ما خروج کند جز زحمت و مشقت نخواهد بود، و مردم بايد همواره بر زين اسبان سوار شوند [و جهاد كنند]، و لباس قائم علیه السلام درشت و خشن و غذايش خشك خواهد بود.

3. بخشیدن هستی خود برای نجات جامعه

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ؛10 خداوندا! او خون پاك قلبش را در راه تو بذل کرد [و جانش را فدا نمود] تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهى نجات دهد.
از مهم ترین محورهای زیارت اربعین، بیان فلسفۀ قیام عاشورا است که در یک جملۀ کوتاه تمام مقصود حضرت اباعبدالله علیه السلام بیان گردیده است. امام صادق علیه السلام در این فراز به صراحت تمام عرضه می دارد که امام حسین علیه السلام تمام هستی خود را فدا کرد تا بندگان خدا را از بند جهالت، تاریکی و گمراهی رها کرده و به سوی نور و کمال هدایت رهنمون کند. این همان هدف نهایی تمام پیامبران علیهم السلام و فرستادگان الهی در طول تاریخ بوده است که در قیام عاشورا به اوج خود رسید.

انقلاب ارزشها
در تاریخ می خوانیم: بعد از بعثت رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله اصول و ارزشهاي جاري در جامعه كه عليه مصالح دنيا و آخرت مردم بود، به ارزشهاي انساني و الهي تبديل شد. خرافه پرستي به حقيقت يابي، و جنگ و خونريزي و ناعدالتي به قسط و عدل و مساوات بدل گرديد و انسانهاي در ظاهر پايين درجه، به افرادي مورد اعتماد و داراي منزلت اجتماعي والایي تبديل شدند. تمام قوانين و ملاكهاي ظاهري و مادي جاي خود را به معيارهاي ارزشمند و متعالي داد. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله حتي به كارگزاران خويش تأكيد مي نمود كه در تبديل و تغيير روشهاي غلط و رسوم جاهلانه نهايت تلاش خود را به عمل آورند.
هنگامي كه معاذ بن جبل را به سوي يمن مي فرستاد، به او فرمود: اي معاذ! آثار جاهليت و رسوم باطل را بميران و سنتهاي متعالي اسلامي را در ميان مردم ترويج كن! آن گرامي، در آخرين فرازهاي پيام حج خود، به انقلاب ارزشها و حركت به سوي زيبایيها و كمالات تأكيد ورزيد و فرمود: ألا كُلُّ شَيءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِليّةِ تَحْتَ قَدَمي موضوعٌ؛11 بدانيد تمام باورها و رسمهاي ايام جاهليت را زير پاي خود نهاده و باطل اعلام مي كنم.
امام حسین علیه السلام نیز انقلاب تاریخی خود را انقلاب ارزشها معرفی کردند و فرمودند: إِنِّي أَدْعُوكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى نَبِيِّهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشاد؛12 من شما را به سوى خدا و رسول دعوت مي نمايم؛ زيرا سنت ارزشمند پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله از بين رفته است. اگر شما دعوت مرا بپذيريد و امر مرا اطاعت كنيد، من شما را به راه هدايت راهنمایى مي كنم.
امام حسین علیه السلام همانند جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی بود و همانند شمعی خود را فدا کرد تا مردم در پرتو نور او به ارزشهای اخلاقی دست یابند. چنانکه قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را چراغ روشنی بخش در تاریکیهای جهل و نادانی معرفی می کند و می فرماید: (یَا أَيهَُّا النَّبىِ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا)؛13 اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذاركننده! و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او قرار داديم، و چراغى روشنى بخش!
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز امام حسین علیه السلام را چراغ روشنی بخش هدایت معرفی کرده و فرمود: اِنَّ الْحُسَیْنُ مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاةِ؛14 همانا حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است.

4. ذلت و خواری دشمنان امام حسین علیه السلام

وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ؛ و گواهى مي دهم كه خداى متعال وعده اى كه به تو داده است، البته به آن وفا می كند و آنان كه تو را خوار [و مضطر] گذاشتند، همه را هلاك كند و قاتلانت را عذاب سخت چشاند.
از دیگر پیامهای زیارت اربعین جاودانگی حماسۀ عاشورا است و این در حقیقت حکایتگر یک پیام غیبی و تحقق وعدة الهی است که حضرت زينب علیها السلام نیز در خطبه ای که در مجلس یزید قرائت کرد، به آن اشاره نمود. آن گرامی در سخنان خویش از آيندة دردناك يزيديان پرده برداشت و فرداي درخشان حماسه آفرينان عاشورا و پيروزي هميشگي مرام حسيني را نويد داد و به یزید این چنین نهيب زد: فَكِد كَيدَكَ واسعَ سَعيَكَ وناصِب جُهدَكَ فَوَاللَّه لا تَمحو ذِكرَنا و لا تُميتُ وَحينَا و لا تُدرِكُ أمرَنا و لا تَدحَضُ عَنكَ عارَها وهَل رَأيَكَ إلاّ فَنَد؟ و أيّامُكَ إلاّ عَدَدٌ ؟و جَمعُكَ إلاّ بَدَدٌ ؟يَومَ يُنادى المُنادى: ألا لَعَنةُ اللَّه عَلَى الظالمينَ؛15 [اى يزيد!] هر نيرنگى كه خواهى بزن، و هر اقدامى كه توانى بكن و هر كوشش كه دارى، دريغ مدار! سوگند به خدا كه نمى توانى نام ما را محو كنى و نمى توانى نور وحى ما را خاموش نمايى. تو نمى توانى عظمت امر ما را درك كنى و ننگ اين ستم را هرگز از خود نتوانى زدود؟! آیا غیر از این است که رأى، [طرح و نقشه هاى] تو سست و مدت حكومت تو اندك و جمعيت تو پراكنده است؟ آن روزى كه منادى فرياد مى زند: آگاه باشيد، لعنت خدا بر گروه ستمكاران باد.
يادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن موقعيت حساس و تاريخي - كه هيچ سخنور ماهري؛ حتي قادر به تعادل در گفتار نيست- چنان با اعتماد به نفس عميقي خبر از آينده داد و پيش بيني دقيقي كرد كه ما بعد از صدها سال نتایج آن را به وضوح مشاهده مي كنيم. آري، امروزه این پیام زیارت اربعین تحقق یافته و پيش بيني حضرت زينب علیها السلام به وقوع پيوسته و در واقع وعدة الهی تحقق یافته، دشمنان امام حسين علیه السلام خوار و رسوا گشته و عظمت نام و ياد و حماسة حسيني علیه السلام تمام عالم را فرا گرفته است.
ای که در کرب و بلا بی کس و یاور گشتی
چشم بگشا و ببین خلق جهان یاور توست
از دیگر پیامهای زیارت اربعین: مشمول لطف و کرم الهی، مقام شهادت، پاکی نسل، میراث دار انبیا، منصوب شدن به امامت از سوی خدا، مدافع اسلام و اندیشه های الهی، لیاقت و شایستگی رهبری، نصیحت امت با دلسوزی، و مهرورزی می باشد.
پی نوشت:
1) روضة الواعظين، محمد فتال نيشابورى، نشر رضى، قم، ج 1، ص 195.
2) تهذيب الأحكام، محمد بن حسن طوسى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج 6، ص113؛ و كامل الزيارات جعفر بن قولويه قمى، نشر الفقاهه، تهران، ص 228. امام صادق(ع) متن زیارت اربعین را چنین نقل کرده است: السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالَاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
3) با استفاده از سایت تبیان، بخش دین و اندیشه.
4) صافات / 1.
5) کهف/ 65.
6) مناقب آل ابى طالب، محمد بن شهر آشوب مازندراني، نشر علامه، قم، 1379 ق، ج 3، ص225.
7) كافي، محمد بن يعقوب كلينى، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1388 ق، ج 2، ص 252.
8) مستدرك الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ق، ج 11، ص 372.
9) مسند الإمام الرضا(ع)، شيخ عزيز الله عطاردي خبوشانی، مؤسسة طبع و نشر آستان قدس رضوي، ج 1، ص 219.
10) در بعضی از نسخه ها مثل كامل الزيارات این عبارت این‌گونه آمده است: بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ وَ الِارْتِيَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى ... . كامل الزيارات، ابن قولویه، ص 228.
11) سيره ابن هشام، ابو محمد عبد الملك بن هشام حميري، دار القلم، بيروت، ج 4، ص250.
12) بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسۀ الوفاء، بيروت، 1403ق، ج 44، ص 340.
13) احزاب/ 45 و 46.
14) مدینة المعاجز، سيد هاشم بحرانى، مؤسسۀ المعارف الاسلامية، قم، 1414ق، ج 4، ص 51.
15)بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 133؛ و مقتل خوارزمی، موفق بن احمد خوارزم، نشر مفید، قم، ج 4، ص 646.



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : سه شنبه 18 آذر 1393
جمکران؛ از فرمان امام زمان تاکنون

 بیش از هزار سال پیش در شب سه شنبه 17 ماه رمضان، حسن مثله جمکرانی به دستور امام زمان(عج) فراخوانده می‌شود و در همین مکان فعلی مسجد جمکران، صاحب الزّمان(عج) را با جمعی از همراهان ملاقات می‌كند و دستور بنای مسجد، با تشریفات خاص را دریافت کرد.


مسجد جمکران میعادگاهی برای منتظران حضرت صاحب الزّمان(عج)

بعد از گذشت 113 سال از شروع غیبت (صغرا و كبرا) در سال 373 ه‍ .ق. برای اوّلین مرتبه وجود مقدّس امام عصر(عج) مستقیم و بدون واسطه، خودشان دست به کار شدند و در تشرّفی در عالم بیداری دستور ساخت مسجد مقدّس جمکران را ابلاغ فرمودند تا کعبه‌ای بنا شود که عاشقی و انتظار را تفسیر کند و در این میان، میعادگاهی برای چشم انتظاران حضرت موعود(عج) شود، دل‌سوختگانی که گرد هم آیند تا با نماز و دعا برای فرج، طواف عشق به جای آورند. 
در شب سه شنبه 17 ماه رمضان سال 373 ه‍ .ق. حسن بن مثله جمکرانی به دستور مولایش فرا خوانده شد و در همین مکان فعلیِ مسجد، حضرت را با جمعی از همراهان ملاقات کرده و دستور بنای مسجد را با تشریفات خاصّی دریافت کرد. همچنین حضرت امر فرمودند که مردم به این مکان روی بیاورند و اعمال خاصّی نیز برای آن مشخّص فرمودند که نتیجه آن توجّه مردم به حضرت و درخواست ظهور ایشان است.
نخستین‌ کسی‌ که‌ داستان‌ بنای مسجد جمکران را در کتاب‌ خود آورده‌، ابوجعفر محمّد بن‌ علی‌ بن‌ بابویه‌، مشهور به‌ شیخ‌ صدوق‌ (متوفّای‌ 381 ه‍‌ .ق.‌) است‌. ایشان‌، مشروح‌ آن‌ را در کتاب‌ «مونس‌ الحزین‌ فی‌ معرفـ[‌ الحقّ‌ و الیقین»‌ درج‌ کرده‌ است‌.
با توجّه‌ به‌ اینکه‌ تأسیس‌ این‌ مسجد در عصر شیخ‌ صدوق‌ واقع‌ شده‌ و ایشان‌ در قم‌ زندگی‌ می‌کرد، طبعاً همه‌ جزئیّات‌ آن‌ را بدون‌ واسطه‌ از حسن‌ بن‌ مثله و سیّد ابوالحسن‌ الرضا و دیگر شاهدان‌ عینی‌، شنیده‌ و نقل‌ کرده‌ است‌.

پیش‌گویی‌ امیرمؤمنان(ع) از مسجد جمکران
‌در کتاب‌ «خلاصـ[‌ البلدان»‌ از کتاب‌ مونس‌ الحزین‌ ـ از تصنیفات‌ شیخ‌ صدوق‌ با سند صحیح‌ و معتبر، از امیرمؤمنان‌(ع) روایت‌ کرده‌ که‌ خطاب‌ به‌ حذیفه‌ فرمود: 
«ای‌ پسر یمانی‌! در اوّل‌ ظهور، خروج‌ نماید قائم‌ آل‌ محمّد(عج)  از شهری که‌ آن‌ را قم‌ گویند و مردم‌ را دعوت‌ به‌ حق‌ می‌کند، همه‌ خلایق‌ از شرق‌ و غرب‌، به‌ آن‌ شهر روی‌ آورند و اسلام‌، تازه‌ شود ... ای‌ پسر یمانی‌! این‌ زمین‌ مقدّس‌ است‌، از همه‌ لوث‌ها، پاک‌ است‌ ... عمارت‌ آن‌، هفت‌ فرسنگ‌ در هشت‌ فرسنگ‌ باشد. رایت‌ وی‌ بر این‌ کوه‌ سفید بزنند، به‌ نزد دهی‌ کهن‌، که‌ در جنب‌ مسجد است و قصری‌ کهن‌ ـ که‌ قصر مجوس‌ است ـ و آن‌ را «جمکران‌» خوانند. از زیر یک‌ مناره‌ آن‌ مسجد بیرون‌ آید، نزدیک‌ آنجا که‌ آتشخانه گبران‌ بوده‌...».
از این‌ حدیث‌ شریف‌، استفاده‌ می‌شود؛ به‌ طوری‌ که‌ «مسجد سهله»‌ در دوران‌ ظهور حضرت‌ بقیّـ[‌ الله(عج) پایگاه‌ آن‌ حضرت‌ خواهد بود، مسجد مقدّس‌ جمکران‌ نیز در عصر ظهور، جایگاه‌ خاصّی‌ دارد و پایگاه‌ دیگری‌ برای‌ آن‌ حضرت‌ است‌.
امّا نکته بسیار تأسّف بار اینجاست که حتّی بعد از اوّلین دستور منجی بشریّت برای ساخت مسجد و توجّه مردم به آن، باز هم شیعیان غفلت ورزیده و توجّهی به این میعادگاه وصال نکردند! از غفلت و بی‌خبری جهانیان، به ویژه شیعیان قرن‌ها سپری شد و خبری از همّت و توجّه آنان به ظهور منجی جهان و موعود پیامبران نشد تا جایی که نام و یادش از میان رفت!

توجّه گسترده شیعیان با تجدید بنای مسجد جمکران در 42 سال قبل 
مولای مهربان عالم و مظهر رحمت الهی 42 سال قبل برای بار دوم لطفش را شامل حال جهانیان کرد و در شب نیمه شعبان 1391 ه‍ .ق. پس از گذشت 1018 سال برای بیداری بشریّت از خواب غفلت در تشرّف دیگری در عالم بیداری به یار پاک باخته‌اش جناب مرحوم حاج قدرت الله لطیفی‌نسب دستور تجدید بنای مسجد را صادر فرمودند که به لطف الهی تحوّل عظیمی در مکتب تشیّع ایجاد کرد.
بعد از طیّ مقدّمات و فراهم شدن شرایط آن در تاریخ 17 ربیع الاوّل 1392 ه‍ .ق. مرحوم حاج آقای لطیفی نسب کلنگ بنای جدید مسجد مقدّس جمکران را زدند که با عنایت و مدد مولا صاحب الزّمان(عج)آغازی بر توجّه عمومی به حضرت گردید، تا آنجا که امروزه به مهم‌ترین‌ پایگاه‌ عاشقان‌ دل‌ سوخته‌ حضرت‌ بقیّـ[‌ الله، ارواحنا له فداه، تبدیل شده است.
همچنین‌ در طول هفته، هزاران نفر و در شب نیمه شعبان میلیون‌ها نفر به این میعادگاه یار، مشرّف شده و با امام غایب از دیدگان و حاضر و ناظر خویش رازِ دل‌ می‌گویند و آنان‌ که‌ از شناخت‌ عمیق‌تری‌ برخوردارند از همه حوائج شخصی و دنیایی دست شسته و تنها برای پایان یافتن مشکلات بشریّت که فقط با ظهور موعود امم امکان‌پذیر است، دعا می‌کنند.
با امید و آرزوی روشن شدن این دنیای تاریک و ظلمانی با قدوم شریف بقیّـ[ الله، عجّل الله تعالی فرجه.

 



اوّلین نفر سمت راست؛ مرحوم حاج قدرت الله لطیفی؛ بانی تجدید بنای مسجد جمکران

 

 
 
 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
چرا سيدالشهدا(ع) تنها ماند؟ (بخش اول)
يزيد شخصيتي است كه طرفداران او نيز نتوانسته‌اند برايش مدحي بگويند، حتي خيلي از اهل‌سنت هم يزيد را واجب اللعن مي‌دانند. در زيارت عاشورا به امام حسين(ع) اين‌گونه خطاب مي‌كنيم: «و الوتر الموتور». وتر به معناي «تنها و يكتا»، و موتور «تنها شده» است.يك احتمال درباره‌ي اين معنا، يگانگي، منحصر به فرد بودن و بي‌بديل بودن حضرت است. احتمال ديگر اين است كه، حضرت تنهاست و در اين تنهايي «موتور» است؛ يعني حضرت با نقشه و برنامه‌ريزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشيم كه درگيري سيّدالشّهدا (ع) مخفيانه نبود كه مسلمانان از آن بي‌خبر باشند. يزيد بعد از مرگ معاويه به استاندار مدينه نامه نوشت كه بايد از حسين بيعت بگيري و الاّ او را بكش و سرش را بفرست. حضرت بيعت نكردند و با تدبير از مدينه خارج شدند؛ در مكه براي مسلمانان نامه‌ي دعوت نوشتند و آنها را مطلّع كردند، علاوه بر اين مكه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر مي‌شد. بعد هم يزيد، عده‌اي را فرستاد تا حضرت را در مكه ترور كنند و توصيه كرد كه، حتّي اگر دست حضرت به پرده‌ي كعبه بود او را بكشيد، لذا حضرت در 8 ذي‌الحجّه در حالي‌كه همه مُحرِم مي‌شدند كاملاً با سر و صدا و با حالتي كه همه متوجه باشند از مكه خارج شدند و با صراحت اعلام كردند: كسي كه حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهيّاي لقاي خدا كرده است، همراه ما كوچ كرده، همسفر شود.[1] از آن طرف مردم كوفه از خروج امام از مدينه و حركت به سوي مكه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت كردند. حضرت نيز سفير فرستادند. لذا به گونه‏ اي نبود كه مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدينه، بصره و هم مردم كوفه مطّلع بودند. كمابيش تمام مناطق اسلامي مطّلع شده بودند كه چنين حادثه‌اي در شرف اتّفاق است و امام با يزيد بيعت نكرده، ابتدا به مكه رفته سپس از مكه هم بي‌وقت خارج شده و مردم را به همكاري دعوت كرده‌اند 1ـ شرايط تنها شدن حضرت سيدالشهدا (ع) شرايطي كه موجب تنها شدن امام حسين(ع) شد را مي­توان در جبهه دشمن و جبهه حضرت سيدالشهدا (ع) مشاهده كرد: 1/1 ـ شرايط جبهه‌ي دشمن اگر طرف درگيري حضرت، يكي از صحابي رسول‌الله يا فردي كه امثال اين عناوين را يدك مي‌كشيد، بود، جاي توجيه ـ ولو به باطل ـ وجود داشت. ولي طرف مقابل سيّدالشّهدا(ع)، يزيد و ابن زياد است كه حسب و نسب‌شان معلوم و هيچ نقطه‌ي قوتي در آنها نيست. يزيد شخصيتي است كه طرفداران او نيز نتوانسته‌اند برايش مدحي بگويند، حتي خيلي از اهل‌سنت هم يزيد را واجب اللعن مي‌دانند. غير از اينكه امتيازي هر چند دروغين نداشته، معروف به قماربازي و عيّاشي بوده است. يكي از اشكالاتي كه برخي به حضرت اميرالمومنين(ع) ـ ارواحنا و ارواح العالمين له الفدا ـ مي‌كردند اين بود كه، تو جوان هستي و مردم زير بار خلافت شما نمي‌روند.[2] غافل از اينكه اساس ديانت تولّي به وليّ خدا و تسليم بودن در مقابل اوست. لذا يكي از كمالاتي كه شيعه در طول تاريخ به واسطه‌ي زحمات معصومين (ع) رسيده اين است كه، براي او امام، كوچك يا بزرگ و حاضر يا غايب ندارد. بعد از امام هشتم(ع)، سه امام داريم كه در سنّ كودكي به امامت رسيده‌اند؛ امام جواد، امام هادي و امام زمان(ع) و شيعه نيز قبول كرده و هيچ انشعاب عمده‌اي اتفاق نيفتاده است. به اين علت كه، فرهنگ شيعه، فرهنگ رشد يافته‌اي شده و پذيرفته است كه، امامت منصبي صوري نيست؛ لذا مثل علي بن جعفر (ع)[3] كه هنگام امامت امام جواد (ع) پيرمرد بود و سه امام (امام صادق، امام كاظم و امام رضا(ع)) را قبل از آن درك كرده بود محدّث جليل‌القدري بود و روايات بسياري از وي نقل شده است، وقتي امام جواد(ع) در حلقه‌ي درسي او وارد مي‌شدند، درس را تعطيل مي‌كرد به طرف امام مي‌رفت و دست ايشان را مي‌بوسيد. اگر هم اعتراض مي‌شد كه شما عموي پدر ايشان هستيد، مي‌گفت: «خداي متعال اين ريش سفيد را قابل امامت ندانسته ولي اين نوجوان را قابل دانسته است». هر چند اساس كار دين معرفت است، اما گروهي پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) توجيه باطلي مي‌كردند. جالب اين است كه، در خصوص سيّدالشّهدا (ع) اين توجيه هم نيست؛ بلكه مسئله به كلي بر عكس است؛ چون سيّدالشّهدا(ع) حدود 60 سال داشتند و يزيد، جوان تازه به دوران رسيده بود؛ لذا ابن زياد و يزيد نه اسمي داشتند، نه صحابه بودند، نه سابقه‌ي خوشي داشتند. ابن زياد پسر زياد است، زياد هم اولاد نامشروع بود كه معاويه او را ملحق به ابوسفيان كرد و به خاطر اين كار مورد طعن بسياري قرار گرفت. يزيد هم مجهول‌الهويه است؛ چون مادر يزيد قبل از اينكه زن معاويه بشود باردار به يزيد بوده ولي به اسم معاويه تمام شد. اين نسب، آن اخلاق و آن هم ساير اوصافي كه هيچ نقطه‌ي مثبتي در آن نيست. 2/1ـ شرايط جبهه‌ي امام حسين(ع) طرف ديگر درگيري، سيّدالشّهدا(ع) از هر نظر صاحب كمال هستند. قلم دست دشمن بوده است ولي يك نقطه‌ي منفي براي سيّدالشّهدا(ع) در تاريخ ننوشته‏ اند؛ نوه‌ي پيامبر، فرزند اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه زهرا ـ عليهم السلام ـ غير از اينها، همه نوع كمالات را دارند به طوري‌كه، در روز عاشورا وقتي فرمودند: به چه عذري مرا مي‌خواهيد بكشيد؟ يك نفر نگفت شما فلان جرم را داريد. وقتي كه فرمودند: مگر شما از پيامبر نشنيديد كه؛ «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشتند»؟ اگر نشنيده‌ايد، اصحاب هستند، از آنها بپرسيد كه نه تنها اهل بهشت، بلكه سرور اهل بهشتند. هيچ كسي انكار نكرد، چطور شده، سيّدالشّهدا(ع) با اين همه كمالات و اعلان علني كه در طول چند ماه كرده‌اند، حالا به كربلا آمده‌اند ولي در آخر كار براي حضرت حداكثر كمتر از 200 نفر (نظر مشهور 72 نفر است) ياور جمع شده است؟! ولي آن طرف، فقط از كوفه و از نزديكي‌هاي آن لشكر سي هزار نفري جمع شد، بيشتر از اين نيز نقل كرده‌اند!! چرا و چگونه وليّ خدا تنها شد؟ البته اين طور نيست كه حضرت يك دفعه تنها شده باشند؛ بلكه يك حركت و نقشه‌ي تاريخي است كه سيّدالشّهدا(ع) را تنها و منزوي كرده است. 2. عوامل تنهايي وليّ خدا چه عواملي موجب تنهايي سيّدالشّهدا(ع) شد؟ مرحوم علامه طباطبائي (رض) فرموده بودند: «همه‌ي كتاب وسايل الشيعه را از اول تا آخر مطالعه كردم تا ببينم چند روايت فقهي از سيّدالشّهدا(ع) نقل شده است، سه روايت بيشتر پيدا نكردم»!! معناي اين حرف اين است كه مردم، سيّدالشّهدا(ع) را در حدّ يك مسئله‌گو هم قبول نداشتند؛ در حالي‌كه ابوهريره‌ها به اسم صحابي، مراجع صاحب فتوا شده بودند؛ همه‌ي اينها نشان مي‌دهد كه وليّ خدا با سازمان‌دهي قبلي تنها شده بود. در اينجا عوامل تنهايي وليّ خدا را بر مي‌شماريم با تذكر به اين نكته كه، با حركت سيّدالشّهدا(ع)، كار برعكس و توجه به اهل بيت شروع شد؛ تا جايي كه در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج رسيد. 1/2ـ شبهه‌ها و فتنه‌ها عواملي كه باعث تنهايي وليّ خدا مي‌شوند، دو دسته هستند؛ شبهه‌ها و فتنه‌ها. كه وقتي اين دو با هم تركيب شوند به شدت كارگر مي‏‌شوند؛ شبهات فضا را تاريك مي‏كند و در اين فضا فتنه‌ها تأثيرگذار مي‌شوند. و الّا در فضاي روشن، فتنه‌ها كارساز نيستند. اعلان بي‌نيازي نسبت به وليّ خدا و طرح «حسبنا كتاب الله» اولين و اساسي‌ترين شبهه‌اي است كه از زمان حيات خود پيامبر اكرم(ص) آغاز شد مورخان اهل سنت از جمله، طبري نوشته‌اند: در آخرين روزهاي حيات پيامبر(ص) در حالي‌كه مردم در منزل حضرت بودند، فرمودند: دوات و قلم بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. كسي گفت: «إنّ الرجل ليهجر حسبنا كتاب الله» به فارسي يعني هذيان مي‌گويد!! از قرائن تاريخي پيداست كه گوينده‌ي اين سخن كيست، شيعه و سني هم متّفقند كه او كيست. البته؛ متأسفانه عدّه‌اي از علماي اهل سنت اين جريان را توجيه كرده و گفته‌اند: اين حرف بدي نيست. او در دوره‌ي خلافتش نيز مي‌گفت: «آن روزي كه پيامبر آن جمله را فرمود، مي‌خواست مسئله‌ي خلافت را مطرح كند، ولي من صلاح مسلمانان ندانستم». جريان از اينجا شروع شد كه، اسلام نياز به «وليّ» ندارد؛‌ بلكه كتاب براي ما كافي است، در حالي كه شيعه و سني متواتر نقل كرده‌اند كه حضرت به روشني فرمودند: « إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي» البته بعضي از سنّي‌ها اين روايت را نيز تحريف كرده، گفته‌اند: كتاب الله و سنتي! شبهه از اينجا شروع شد كه گفتند: قانون خدا وجود دارد؛ فرموده: نماز بخوانيد، مي‌خوانيم، روزه بگير، مي‌گيريم، حج برو، مي‌رويم و … به جايي رسيد كه به تدريج گفتند: نوشتن حديث معنا ندارد بايد كتاب خدا را حفظ كنيم؛ چون اگر بخواهيم حديث بنويسيم كتاب خدا از بين مي‌رود؛ لذا نوشتن حديث پيامبر را در زمان خليفه‌ي اول منع كردند، البته به اين علّت كه احاديث پيامبر خاتم(ص)، صراحت بر فضايل اهل بيت(ع) دارد. اين شبهه ظاهر فريبنده‌اي هم داشت؛ چون مي‌گفتند روايت به اندازه‌ي قرآن اهميت ندارد؛ لذا نگذاريد قرآن از بين برود، در حالي كه مفسّر قرآن، كلام رسول خدا(ص) است. «لتبيـّن للنّاس ما نزّل إليهم»[4] روشن است كه اگر براي قرآن تبيين‌كننده‌اي نباشد، متشابهات آن به دلخواه افراد، معنا مي‌شود. 2/2ـ جعل شخصيت در مقابل اهل بيت(ع) بعد از اينكه جلوي نشر فضايل اهل بيت را گرفتند، كم‌كم شروع به جعل شخصيت و شخصيت علي‌البدل كردند، كه در دنياي سياست كار رايجي است؛ لذا در مقابل اميرالمؤمنين(ع) كه صاحب فضايل است، براي ديگران جعل فضيلت كردند. معاويه دو كار انجام داد: اول، اينكه احدي حق ندارد نقل حديث در فضايل علي و اهل بيت كند، (اگر كرد او را بكشيد)، دوم، به استاندارانش دستور داد براي عثمان و شيخين فضيلت نقل كنيد. كار جعل فضايل به حدي رايج شد كه خود معاويه گفت: بس است. چون جعلياتي مثل: مَثَل اصحاب من، مَثَل ستارگان آسمان است، به هر كدام اقتدا كنيد، هدايت مي‌شويد، خلاف صريح قرآن است، چون قرآن مي‌گويد: داخل صحابه منافق هم وجود دارد. 3/2ـ تحريف در معناي دين و مسلمان بود اين شبهات در حقيقت، تحريف در معني دين و مسلمان بودن است، غافل از اينكه حقيقت دين چيزي جز تسليم در مقابل خداي متعال نيست « إن الدّين عندالله الإسلام»[5] و اين تسليم بودن زماني ثبوت پيدا مي‌كند كه در مقابل وليّ‌ خدا تسليم باشيم. قل إن كنتم تحبون الله فاتّبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفورٌ رحيمٌ.[6] تولّي به ولي خدا گوهر دين و باقي مسائل، آداب ظاهري دين است. اينها در معناي دين‌داري تحريف كردند، تحريف‌هايي كه تاكنون ادامه دارد. يك نگاه اين است كه، دين همين آداب است هر كس بيشتر نماز بخواند مقدس‌تر است. يك نگاه ديگر هم كه كم كم شكل گرفت و هم اكنون نيز وجود دارد اين است كه، دين يك مشت تجارب باطني و به قول امروزي‌ها تجارب قدسي، تأملات، رازداني، رمزداني، رياضيت‌كشي، حالات و مقامات باطني است و رسيدن به اينها هم يك آداب و فرمول‌هايي دارد،‌ اگر به آن عمل كني به نتيجه مي‌رسي، لذا اهل سنت كتاب‌هايي دارند به نام منازل الفلان، خيال مي‌كنند پلكان است اگر رفتي به خدا مي‌رسي. البته همه‌ي اين حرف‌ها مطلقاً باطل نيست،‌ ولي اين تحريفي است كه پيدا شده و كم‌كم به جايي رسيده كه رسيدن به خدا، بدون ولي فرمول پيدا كرده است. در اين وسط وليّ خدا چه مي‌شود؟ اين همان ظهور «حسبنا كتاب الله» است. درباره‌ي امور اجتماعي نيز برخي مي‌گويند: اول اينكه امور ظاهري است و اعتبار چنداني ندارد، دوم اينكه به دين ربط ندارد، بايد خود مردم آن را سامان دهند. اين تفكّرات كه از صدر اسلام شروع شد، باعث كارگر شدن فتنه‌ها و تنها شدن وليّ خدا شد. از زماني كه دين‌داري، فقط رمزداني و نماز و روزه‌ شد و همه‌ي صحابه عادل و محترم شدند، كم‌كم اميرالمؤمنين(ع) هم عرض طلحه يا زبير شدند، چون همه صحابي هستند؛ لذا فتنه‌ اثر خودش را گذاشت. از حضرت امير(ع) نقل شده است كه فرمودند: «مرا روزگار اين‌قدر پايين آورد كه كنار معاويه گذاشت، تا جايي كه گفتند: علي و معاويه». معاويه كسي است كه تا فتح مكه هم خودش و هم پدرش بت‌پرست بودند، بعد از فتح هم به زور اسلام آوردند لذا جزو طلقا (آزاد شدگان به دست حضرت) هستند، يعني در حقيقت برده بودند، اما حضرت علي(ع) اوّل مؤمن است، مجاهدات و بت‌شكني و ساير فضايل نامتناهي حضرت، كه ديگر جاي خود دارد. بايد تذكر داد كه ما در اين زمان نگران فتنه‌هاي دشمن نيستيم، فتنه‌هايي مانند ماهواره، فيلم، ويدئو، رمان و … انحرافي نمي‌توانند در فضاي روشن، كاري بكنند. در سال 1357 از اين فتنه‌ها بسيار داشتيم ولي امام خميني(ره) باذن الله ـ تبارك و تعالي ـ در دل فتنه‌ها جوانان را نجات دادند و به مقام شهادت رساندند؛ مهم شبهه‌ها هستند، شبهاتي مثل اينكه؛ اصلاً دين، حكومت و سياست ندارد (دين حداقل)، براي تفسير دين، روحانيت لازم نيست، دين طبقه‌ي مفسّر ندارد، هر كس هر طوري فهميد، بالنسبه حق است (تكثّرگرايي)، و ... . اگر اين شبهه‌ها گرفت، فتنه به راحتي كارگر مي‏افتد،‌ هر كس صدا بلند كرد دورش جمع مي‌شوند؛ لذا اين‌دو در كنار هم كار مي‌كنند. اگر در تاريخ جريان فتنه‌ها و شبهه‌ها را تأمل كنيم به همين نتايج خواهيم رسيد. سيّدالشّهدا(ع) نيز به همين شكل تنها شدند. مردم طوري پراكنده شدند كه احكام فقهي خود را نيز از سيّد الشّهدا(ع) نمي‌پرسيدند با اينكه، حضرت سبط پيامبر، صحابي و … بودند (حالا فضايلي كه شيعه نقل مي‌كند، بماند) بنابراين، شبهه‌ها و فتنه‌ها يكي از عوامل مهم تنهايي حضرت بود و اين‌دو در يك شب درست نمي‌شوند؛ بلكه يك برنامه‌ريزي تاريخي پشتيبان قضيه بود،‌ لذا همين كه حضرت را به عنوان «وتر موتور» سلام مي‌دهيد،‌ بلافاصله يك امت را لعن مي‌كنيد. « فلعن الله امّه‌ي‌ً أسّست أساس الظّلم و الجور عليكم أهل البيت» بدين معني كه حضرت با يك امت تاريخي روبه‌رو هستند، نه فقط با ابن زياد و يزيد. پى‏ نوشت‏ ها: [1] ـ ابن طاووس، لهوف، ص 88، ترجمه‌ي رجالي تهراني. [2] ـ نقل شده كه پدر ابوبكر، ابوقحافه، به پسرش گفت اگر بنا بر سن باشد من از تو پيرتر هستم. [3] ـ عموي امام رضا(ع) و احتمالاً همان كسي هستند كه در گلزار قم مدفونند. [4] ـ سوره‌ي نحل (16)، آيه‌ي 44. [5] ـ سوره‌ي آل عمران (3)، آيه‌ي 19. [6] ـ سوره‌ي آل عمران (3)، آيه‌ي 31.

:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : دو شنبه 19 آبان 1393

صفحه قبل 1 صفحه بعد