دادخواهی امام حسن(ع) در دادگاه مهدی موعود(عج)

 تاریخ چندان از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاصله نگرفته بود که مردم، دست دشمنی با پسر ایشان فشردند. دشمنی شان، در تهمت و تهدید و بدگویی، خلاصه نشد؛ کار به جایی رسید که سیّد جوانان اهل بهشت، در هنگام نماز، در زیر لباسش، زره بر تن می کرد که مبادا کسی از راه برسد و بی خبر، پیش از آنکه مأموریت دشوارش به پایان برسد، او را بکشد. این بود مزدی که نامردان به ظاهر مسلمان درباره ی امام حسن مجتبی(علیه السلام) به رسول خدا(ص) دادند: تنها گذاشتن فرزندش، در دوران زندگی و پس از شهادتش. چه آن زمان که تابوتش را تیرباران کردند و چه امروز که مزارش را بی زائر گذاشتند.

 


رجعت پاکان برای انتقام از کافران
اینکه روزی بیاید و «أین الحسن»های ندبه خوانها، پاسخی از جنس حضور بیابد، آرزوی هر شیعه است. روزی که خاندان رسول خدا(ص)، برای انتقام از دشمنان و ناجوانمردان بازمی گردند.

«رجعت» هر چند ممکن است برای بسیاری از ما ناشناخته باشد، در روایات ما، مسئله ی مشهور و مورد اطمینانی است. رجعت، که پیش از برپایی قیامت اتّفاق می افتد به ماجرایی در هنگامه ی ظهور اشاره دارد که در طی آن، گروهی از نیک ترین مؤمنان و گروهی از ناپاک ترین کافران به جهان بازگردانده می شوند تا در دادگاهی الهی، مورد قضاوت قرار بگیرند. نیکان، «در دنیا »  به پاداش اعمال مؤمنانه شان برسند و ناپاکان به مجازات ناپاکی شان.
در این موضوع آیات  و روایات بسیاری وجود دارد که در این مقاله ی کوتاه نمی گنجد.

آنچه در ادامه می آید، بخشی از روایت بلند امام صادق(علیه السلام) خطاب به مفضّل است که در آن از ماجرای رجعت اهل بیت(علیهم السلام) سخن می گویند. در این روایت، بیان شده است که هر کدام از امامان در هنگام بازگشت به دنیا، چه اعتراض هایی به مردم روزگار خودشان می کنند.

در ادامه به بخشی از این روایت که درباره ی دادخواهی امام حسن(ع) در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، اشاره می کنیم.

معاویه از همه به زور بیعت گرفت
امام صادق(ع) فرمودند:
«...اى مفضل! آنگاه حسن(ع) برخاسته و خطاب به پیغمبر مى ‏گوید:
«اى جدّ بزرگوار! من هنگام آمدن پدرم امیر المؤمنین به کوفه با ایشان بودم تا اینکه با ضربت عبد الرحمن بن ملجم ملعون شهید شد. همان طور که شما به او وصیت کرده بودید، پدرم نیز به من وصیت فرمود.

هنگامی که معاویه ی ملعون از شهادت پدرم مطلع شد، زیادِ زنازاده را با دویست و پنجاه هزار سرباز به کوفه فرستاد و به او دستور داد که من و برادرم حسین و سایر برادران و بستگان و شیعیان و دوستان مرا گرفتار سازد و از ما براى معاویه بیعت بگیرد.
هر کدام از ما حاضر نشدند، گردنش را زدند و سر او را براى معاویه فرستادند.

من هر چه حق بود، گفتم
امام صادق(ع) در ادامه ی سخنان امام حسن مجتبی(ع) در هنگام رجعت فرمودند:
«[ایشان می فرمایند]: وقتی من این را دیدم، از خانه بیرون آمدم، به مسجد جامع کوفه رفتم تا نماز بگزارم. بعد از نماز به منبر رفتم و بعد از حمد و ثناى الهى گفتم: «اى مردم! اوضاع دنیا عوض شده و آثار دین از بین رفته، و بردبارى کم شده، امروز دیگر از تحریکات شیطانى و حکم خائنین کسى آسایش ندارد.»

[...] اى مردم! به خدا قسم جدّم رحلت کرد و پدرم شهید شد و وسواس خنّاس در دل هاى مردم، تخم وسوسه پاشید و فتنه‏ جویان براى ایجاد فتنه، عربده‏ها کشیدند و بر خلاف سنّت رفتار کردند.

[...] اى مردم! از خواب غفلت بیدار شوید و از تاریکى گمراهى که شما را احاطه کرده به درآیید. به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید و رداى عظمت پوشانید، قسم یاد می کنم، [می بایست] جمعى از شما که دلهاى صاف، و نیت های خالص دارند،(بدون اینکه آمیخته به نفاق و قصد جدایی باشند)، برخیزید و  با من بیعت کنید، تا من بتوانم با شمشیر قیام کنم و دشمن را در تنگنا بیندازم و با نیزه ‏ها و اسب، لشکر آنها را از میان بردارم.
اى مردم! خدا شما را رحمت کند سخن بگوئید و بمن جواب بدهید!»

یاوری برای نیاری یافتم...
آنگاه امام حسن(ع) بیان می کنند:

«یا رسول اللَّه! مثل اینکه مهر سکوت به دهان آنها زده بودند؛ زیرا جز بیست نفر کسى دیگر به من جواب نداد!
آنها برخاستند و گفتند: اى پسر پیغمبر؛ ما با شمشیرهاى خود تا پاى جان براى نصرت تو ایستاده ‏ایم. فرمانبردار توییم و هر کارى بکنى تصدیق می کنیم، هر امرى دارى بفرما!
من به چپ و راست خود نگاه کردم دیدم جز آن بیست نفر کسى دیگر نمانده است.

در آن هنگام پیش خود گفتم: من هم از جدّم پیروى می کنم. چرا که او، وقتى سى و نه نفر معتقد داشت، در پنهانى خدا را پرستش نمود. وقتی خداوند او را به سنّ چهل سالگى رسانید، با جماعت بیشتر، امر خدا را آشکار کرد. اگر آن عدّه با من بودند، به بهترین وجه در راه خدا جهاد می کردم.
آنگاه سر به آسمان برداشتم و عرضه داشتم:

خداوندا! من مردم را به راه راست دعوت کردم و از عذاب تو ترساندم و امر و نهى کردم؛ ولى آنها پاسخ مثبت به من ندادند و از یارى من سر باز زدند. آنها از اجابت دعوت دعوت کننده به حق غافل بودند و از یارى او خوددارى کردند و در پیروى از او کوتاهی نمودند و به کمک دشمنان او رفتند. پروردگارا! عذاب و بلاى خود را که بر ستمگران همیشه می فرستى، بر اینان نیز فرو فرست.

به مردم ثابت کردم که بی وفا هستند
این را گفتم و از منبر به زیر آمدم و از کوفه کوچ کردم و  رهسپار مدینه‏ شدم!
در کوفه دسته دسته مردم مى ‏آمدند و می گفتند:
معاویه دسته دسته سپاه خود را به شهر انبار و کوفه گسیل داشته و آنها هم دست به غارت و قتل مردم و زنان و اطفال آنها زدند؛ من هم به آنها فهماندم که وفا ندارند. لشکرى فراهم آوردم، و به آنها گفتم که شما به طرف معاویه خواهید رفت و پیمان و بیعت خود را با من می شکنید،
و همان طور هم که گفته بودم، تحقق پذیرفت.»

روز فریاد رسی خواهد آمد...
در انتهای این روایت، امام صادق(ع) اشاره می کنند که حضرت مهدی(عج) با همراهی تمامی یارانشان، از دشمنان اهل بیت(ع) انتقام می گیرند و آنگاه این آیه را قرائت فرمودند:
«روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده، [در مقابل خود] حاضر مى ‏یابد؛ و آرزو مى‏کند: کاش میان او و آن [کارهاى بد] فاصله‏ اى دور بود...» (آل عمران: 30)

 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : یک شنبه 30 آذر 1393
ذکرخدا حافظ انسان در برابر شیطان

 همان‌طور که از آیات کریمه و روایات ظاهر می‌شود، اهمّیت ذکر و تداوم بر ذکر الهی از اهمّیت منحصر به فردی، برخوردار است. به تعبیر دیگر، شیاطین در مواقع غفلت، انسان را صید می‌کنند. کما اینکه در روایت آمده که حتّی حیوانات هم وقتی از ذکر خدا غافل می‌شوند، دچار بلا یا صید صیّادان قرار می‌گیرند.

 

همان‌طور که از آیات کریمه و روایات ظاهر می‌شود، اهمّیت ذکر و تداوم بر ذکر الهی از اهمّیت منحصر به فردی، برخوردار است. به تعبیر دیگر، شیاطین در مواقع غفلت، انسان را صید می‌کنند. کما اینکه در روایت آمده که حتّی حیوانات هم وقتی از ذکر خدا غافل می‌شوند، دچار بلا یا صید صیّادان قرار می‌گیرند. ذکر دو نوع است: 
1. ذکری که به عنوان بهترین وسیله کمالات انسانی و قرب به حق تعالی است که خود، نیازمند مباحثی وسیع و پر حجم می‌باشد و مجال بحث درباره آن در این مقاله نیست؛
2. ذکری که در مقابل غفلت بوده و به عنوان مبارزه با شیطان مطرح است و ما به قدر وسع و توان به آن می‌پردازیم.
از آنجایی که قلب، پر ارزش‌ترین عضو وجودی انسان است و رسیدن به همه کمالات و مقامات انسان کامل در سایه تربیت و تزکیّه قلب است، شیاطین، هجوم و تخریبشان، در نهایت، در قلب انسان است. بنابراین به بیان نکته‌هایی در این مورد می‌پردازیم. قلب حرم الهی و بیت الله
و عرش الرّحمان است و حالاتی دارد که شناخت این حالات لازم است. در روایتی امام صادق(ع)می‌فرماید:
«حالات و حرکات قلب بر چهار نوع است. رفع و فتح وخفض (کسره) و وقف (سکون). پس رفع قلب در ذکر خدای تعالی است و فتح قلب در راضی بودن از خداوند و خفض قلب در مشغول شدن به غیر خدا است و وقف و سکون قلب در غفلت از خداست. آیا نمی‌بینی که وقتی انسان، با اخلاص، یاد عظمت خدا می‌کند. تمامی حجاب‌ها و پرده‌های قلب او برداشته می‌شود.»
قلب سلیم، زمانی حاصل می‌شود که قلب مُنیب شود؛ یعنی از حالات خفض و سکون، بیرون آمده ـ غفلت را کنار بگذارد و در آن انوار الهی، متجلّی شود و حالت برگشت و انابه به سوی حق تعالی و اولیای گرامی‌اش پیدا کند؛ امّا قلب سلیم که به عبارتی، سرمایه کمال انسانی و انسان کامل است، در قرآن به عنوان سرمایه تشیّع و زیربنای شیعه‌گری آمده است.

«در آخرت هم سرمایه فلاح و رستگاری است و متاع بازار آخرت، همین قلب سلیم است که خداوند مشتری آن است، در آنجا که می‌فرماید: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللهُ بِقَلْبٍ سَلِیم‏» قلب سلیم، قلب سالم از کفر و شرک و نفاق است و در قبول توحید و نبوّت و ولایت سلم و مطیع است و در مقام اخلاق، قلب سلیم، قلب سالم از رذائل اخلاقی، مثل حسد، کبر، کینه، حرص و طمع، بخل و ... می‌باشد؛ و در مقام عمل، قلب سلیم، قلبی است که انگیزه عمل را از آفات حفظ کند؛ مثل خلوص در عمل که از نیّت خالص سرچشمه می‌گیرد تا آفت ریاء و عجب و امثال آن را بزداید.
سلم در اعتقاد، با تفکّر و تعقّل و در اخلاق با مراقبت و تزکیّه حاصل می‌شود. از سلم در عقل و روح ونفس، تقوا حاصل می‌شود.  
آیات قرآنی، دلالت بر این دارد که راز فلاحت و رستگاری، ذکر خداست آنجا که فرموده: «یٰا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَـ[ً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثیراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏؛ ای کسانی که ایمان آورید، خدای تعالی را به یاد داشته باشید و ذکر او بسیار کنید تا رستگار شوید.»
از طرف دیگر در مذمّت غفلت و غافلان فرموده:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ؛1
کسانی که چشم دارند و نمی‌بینند و گوش دارند و نمی‌شنوند و دل دارند و تفکّر ندارند، ایشان همچون حیوانات هستند؛ بلکه پست‌تر و گمراه‌تر، ایشان همان غافلانند.»
عوالم از امام عسکری(ع) نقل می‌کنند که:
«پیامبر(ص) فرمود: «ما پناه می‌بریم به خدا از شیطان رانده شده. پس به درستی که هر کس به خدا پناهنده شود از دست شیطان، خداوند او را پناه می‌دهد و از شرّ شیطان حفظش کند.»

دور ساختن شیطان به وسیله اذکار
الف) ذکرهایی که شیطان را دور می‌کند
دو صنف شیطان هست، شیطان جنّ که با ذکر لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم دور می‌شود و شیطان انسی که با صلوات دور می‌شود.1 
امیرمؤمنان(ع) فرمودند:
«ای کمیل زمانی که شیطان در سینه تو وسوسه (القاء افکار و نیّات بد) می‌کند، بگو: پناه می‌برم به خدای قوی و نیرومند از خطرات شیطان گمراه‌کننده و پناه می‌برم، به حضرت محمّد مرضی، از شرّ آنچه که مقدّر شده است و پناه می‌برم به خدای مردم از شرّ جنّ و انس اجمعین و صلوات و درود خداوند بر محمّد و آل او باد. که در این صورت از زحمات و خطرات ابلیس و شیاطینش در امان می‌شوی؛ اگرچه همگی مثل ابلیس هستند.»
ابوجعفر(ع) فرمودند:
«به درستی که چون شیطان می‌شنود که بنده‌ای می‌گوید: ای محمّد و ای علی تا از ایشان کمک بجوید، آب و ذوب می‌شود، همچون مس گداخته و آن زمان که می‌شنود که شخصی، نام دشمنی از دشمنان ما را می‌برد و از آنها کمک می‌جوید، به هیجان و شور می‌آید و مغرور و خوشحال می‌شود.»2

ب) ذکر به اعتبار زمان حضور شیطان
جابر از ابی جعفر(ع) روایت می‌کند که:
«شیطان لشکریان خود را در دو شیفت شب و روز، پراکنده می‌کند تا مردم را به غفلت و گناه وادار کنند؛ بنابراین در این دو وقت، به خدای عزّوجلّ پناه ببرید، از شرّ ابلیس و جنودش و فرزندان خود در این دو ساعت به خدا پناه برید؛ زیرا وقت غفلت است.»
ج) ذکر به اعتبار مکافن حضور شیطان
بازار، بیت الخلاء، خلوت اجنبی 
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«مردی اعرابی از بنی عامر خدمت پیامبر(ص) آمد و سؤال کرد از بدترین مکان‌های زمین و بهترین آنها. فرمود: بدترین مکان‌های زمین، بازارها هستند که میدان و محلّ جولان ابلیس است که با پرچم خود هر صبح به آنجا می‌آید و تخت فرماندهی خود را (که اغواء و اضلال خلائق است) در بازار قرار می‌دهد و لشکریان و اولاد خود را در بین مردم پخش می‌کند تا اینکه عدّه‌ای را به کم‌فروشی در کالا یا در تخلّف در وزن آنها در ترازو یا دزدی و دروغ در بیان جنس مورد بیع یا پخش اکاذیب دیگر وادار کنند و سبب فساد و تباهی در اقتصاد شوند. این شیاطین اوّل کسانی هستند که به بازار می‌آیند و آخرین هستند که بیرون می‌روند.»
و سپس فرمود که:
«بهترین اماکن روی زمین مساجد هستند که پیش خدا از همه جا محبوب‌ترند.»
از بعضی احادیث، فهمیده می‌شود که در بیت الخلاء، شیاطین آزار و تصرّفاتی در عقل و حافظه انسان وارد می‌سازد، بنابراین با دستوراتی ما را از گزند و آفات آنها، هشدار داده و گوشزد نموده‌اند. با ذکر اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم به این محل وارد شویم یا اورادی مانند آن، که در کتب مربوط به احکام تخلیه آمده است. نکته دیگر پوشاندن سر می‌باشد که، سبب حفظ از نفوذ شیاطین در مغز و عقل انسان می‌شود. احکام دیگری مثل صحبت نکردن، نخوردن و ننوشیدن غذا و آب در آن محل و نکات دیگری که در جای خود، به آن اشاره شده است.
امّا مکان خلوت با اجنبی هم، از مواردی است که شیاطین فعّالیت کرده و سبب ارتکاب معاصی می‌شوند. مثل حدیثی که ابلیس به حضرت نوح(ع) گفت که بپرهیز در جایی که تو با زن اجنبی خلوت کنی که من سومی شما خواهم بود تا شما را به حرام به هم نزدیک نمایم. برای اهل مراقبت این نکته لازم به تذکّر است که در جایی که احتمال وسوسه شیطان و افتادن به گناه می‌باشد، وارد نشویم و با این احتیاط، راه تسلّط شیطان و نفس را بر خود ببندیم؛ وگرنه ممکن است که مبتلا شویم به امتحان سختی که همچون یوسف صدّیق(ع) یا ابن سیرین‌ها توانستند جان سالم از آن به در ببرند و افراد زیادی در چنان امتحانی، مردود و مغلوب گشتند.


1. سوره اعراف (7)، آیه 179.
1. قطره ص 57 از مجموعه شهیدان.
2. انوار النعمانیه ص189.
3. سفرجل به معنای بِهْ هم آمده است.
4. بحار الانوار ج63.
5. تحف العقول ص308.

 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بزرگترین دشمن صاحب الامر(عج)

 ابلیس(علیه اللعنه) که امروز مورد ستایش و گاهی پرستش برخی از مردم است، بزرگ ترین دشمن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. علّت آن را در انتهای این مطلب متوجّه می شوید؛ همچنین می فهمید که بزرگترین نبرد حضرت مهدی(عج) در آخرالزّمان، با ابلیس و لشکریانش است؛ چرا که تا این ملعون از بین نرود، زمینه هدایت مردم، فراهم نمی شود.

 



آفرینش ابلیس

ابلیس، آفریده شده از آتش و از مخلوقات جنّی خداوند است. نام او در ابتدا «عزازیل» به معنای عزیز خداوند بود؛ ولی بعد از آنکه از سجده بر حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) سر باز زد و توبه نکرد، او را «ابلیس» به معنای مأیوس شده از رحمت خداوند خواندند. (1)

در قرآن کریم درباره ی «جنّ» بودن ابلیس می خوانیم: «و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید. پس همه، جز ابلیس سجده کردند که از گروه جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.» (2)

عبادت ابلیس
ابلیس به سبب زیادی عباداتش، به مقام تقرّب خداوند ارتقا یافته بود. امیرمؤمنان، حضرت علی (ع)در این باره فرموده اند: «از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم او با تکبّر از بین رفت. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال های دنیا یا آخرت است؛ امّا با لحظه ای تکبّر، همه را نابود کرد.» (3)

امتحان ابلیس از طریق حضرت آدم(ع)
حضرت علی (ع) درباره ی سرباز زدن ابلیس از فرمان خداوند در سجده بر حضرت آدم(ع) چنین فرموده اند: «شیطان بر آدم، به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکبّر به اصل خود که از آتش است، دچار تعصّب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصب ها و سرسلسه ی متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس برتری جویی و خودبزرگ بینی با خداوند در افتاد. لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوش تواضع و فروتنی را از تن به در آورد.»(4)

نتیجه این غرور و خود بزرگ بینی، رانده شدن از درگاه خداوند بود. خداوند فرمود: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی!  تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی!  بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! »(5) ابلیس از این زمان کینه ی انسان را به دل گرفت و به حضرت باری تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مرا تا قیامت مهلت ده! [خداوند] فرمود: تو از مهلت داده شدگانی؛ ولی تا روز و زمان معین!»(6)

معرفی ابلیس از زبان خودش
امام هادی(ع)، روزی ابلیس را دید و به او فرمود: «تو چه کسی هستی؟» آن ملعون پاسخ داد:
«من قابیل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشنده ی شتر صالح پیامبرم.

من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کننده ی لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازنده ی گوساله ی سامرّی بودم.

من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم(ص) جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود) من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم. من در لشکر معاویه در جنگ صفّین، کارساز بودم.

من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می ‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش.
من امام اهل نفاق هستم. من نابود کننده ی اقوام اوّلین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم.
من از آتش، نه از خاک خلق شده ‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.» (7)

تلاش های شیطان پس از ظهور حضرت مهدی (ع)

فعالیت های شیطان در آخرالزمان در این بخش نمی گنجد. رواج این همه گناه و شرک و آلودگی، خود گواه همین مدّعاست که شیطان، در فریب فرزندان آدم (ع)، تمام کوشش خود را به کار بسته است و دست به دست نفس امّاره، بسیاری از انسان ها را به از خوی انسانی شان جدا کرده است. در بخش های دیگر همین ویژه نامه می توانید بیشتر با فعّالیتهای این ملعون آشنا شوید.

پس از ظهور حضرت مهدی (ع)، تلاش های شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانه ظهور، شیطان کاری انجام می دهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیر گذار است: صبح گاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل امین (ع) با ندای اعجازگونه ای حجت را بر مردم تمام می کند و نوید ظهور حضرت مهدی (ع) را به همه ی آنها می دهد. عصر گاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان می آید. این ماجرا از زبان امام باقر (ع) چنین نقل شده است:
«...و صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. درباره ی آن شک نکنید. گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده می شود] که ندا می دهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند.» (8)

پایان زندگی شیطان
به بیان روایات، پایان یافتن زندگی شیطان در دستان حضرت صاحب الامر(ع) است. حضرت مهدی (ع) در پی گسترش عدل و داد در زمین هستند و برای رسیدن به این هدف پاک و مقدّس، کارهای مختلفی انجام می دهند که از جمله آنها جنگیدن با موانع تحقّق عدالت جهانی است.
از مهم ترین این جنگ ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: جنگ با سفیانی، سپس با یهودیان، سرکوب دجّال و نابود کردن یأجوج و مأجوج و در آخر، جنگ با ابلیس آغاز می شود که نتیجه ی آن هلاکت شیطان است. (9)

اسحاق بن یعقوب می گوید: «از امام صادق (ع)پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باش، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است، در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای، از خطر امروز! قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» (10)


پی نوشت :
1.       مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362، ص 7؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5. همچنین در سایت ویکی فقه بیان شده است.
2.       سوره ی کهف (18)، آیه ی 50.
3.       نهج البلاغه ترجمه ی محمد دشتی، خ 192.
4.        همان.
5.       سوره ی اعراف ، آیه ی 13.
6.       سوره ی ص (38)، آیات 79-81.
7.       کتاب طوالع الانوار، ص166؛ نقل از سایت موعود
8.       نعمانی، غیبت، ص17، بحارالانوار، ج2، ص231.
9.       برای دست یابی به اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ی از ظهور تا قیامت، ماهنامه ی موعود، شماره ی 97 را پیشنهاد می کنیم.
10.   بحارالانوار، ج 2، ص 231.



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
ساحران، دانشمندان شیطانی

 بسیاری از ما، گمان می کنیم که سحر، پیشگویی، طالع بینی، ستاره شناسی، تسخیر و شعبده، خرافاتی قدیمی و شکل گرفته از داستانهای چند انسان نادان است که برای مسائل علمی پیش رویشان، دلایل علمی کافی نداشتند! این درحالی است که نه تنها شواهد قرآنی و روایی فراوانی درباره ی ساحران و جادوگران و منشأ علم آنها وجود دارد، بلکه شواهد امروزی فراوانی نیز در دسترس است (مثلاً بازداشت 26 جادوگر در قم) که نشان می دهد انسانهایی هستند که با معامله با شیاطین، در زندگی دیگران سنگ اندازی می کنند.

 

البتّه در این مطلب نمی خواهیم که تاریخ جادوگری را بشکافیم، بلکه می خواهیم پرده از چهره ی زشت دشمنانی برداریم که از تمام نیروهای طبیعی و ماوراطبیعی استفاده می کنند تا مانع ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بشوند. در ادامه ی این مطلب، به ارتباط ساحران و جادوگران با شیاطین پی خواهید برد.
سحر، جادو، طلسم
سحر و جادو و انواع پیشگویی، از انواع «علوم غَریبه» یا «خُفیه» هستند که ورود به آنها برای مسلمانان حرام است. شهید «آیت الله عبدالحسین دستغیب» در کتاب «گناهان کبیره»، از این علوم و حرمت آن یاد کرده است و از قول امام صادق(علیه السلام) آورده است: «سحر از گناهان کبیره است؛ زیرا خداوند در قرآن مجید فرموده است "هر كس خريدار اين [کالا‏] باشد، در آخرت بهره ‏اى ندارد"(1)» (2)
شیاطین، معلّمان جادو
جالب است بدانیم که اوج جادوگری، در قرون 16 و 17 م. بود.(3) یعنی درست زمانی که دانشمندان، ادّعا می کردند که هیچ چیز «غیر دیدنی» علمی نیست! آنها با این استدلال، همه ی نیروهای معنوی و ماورائی را زیر سوال می بردند؛ در حالی که در همان زمان، جادوگران از نیروهای ماورایی شرور بهره می بردند.
از آیات قرآن و روایات به خوبی پیداست که نیروهای شرور جنّی بودند که سحر را به مردم آموزش دادند. در «قرآن کریم» آمده است:
«[يهوديان] از آنچه را كه شيطانها به نادرست به سلطنت سليمان نسبت مي دادند، پيروى كردند؛ در حالى كه سليمان با سحر، آن سلطنت را به دست نياورده و كافر نشده بود؛ امّا شيطانها بودند كه كافر شدند و سحر را به مردم ياد مي دادند.» (5)
شیاطین، می خواهند که انسانها را گمراه کنند. چنانچه خداوند در قرآن کریم فرموده است که کسانی که شیاطین را به دوستی پذیرفته اند، گمراه شده اند. (7) انسان های گمراه، کاری را می کنند که شیاطین می خواهند و این کارها حتماً غیر از فرمان خداوند کریم است. بدین ترتیب، کاری نیست که گمراهان از انجام دادنش ابا داشته باشند.
نکته ی مهم این است که در  سِحر، انسان به جای کمک گرفتن از خدای متعال، دست به دامان موجودات شرور می شود. به همین خاطر است که در روایات، سحر برابر با کفر خوانده شده است: «ده نفر از اين امت به خداوند كافر شدند، و آنان عبارتند از: سخن چين، جادوگر و....» (8)
شرّ افسونگران در گره ها
افسونگران و ساحران، تحت اوامر شیاطینند. شیاطین که در قرآن «جنود ابلیس؛ سربازان ابلیس» خوانده شده اند،(9) تحت اوامر آن ملعونند و آن ملعون، هدفی جز نابودی هدایتگران ندارد. جالب است بدانید که سوره ی فلق نیز در اثر طلسم یک فرد یهودی نازل شد.(10) بدین ترتیب سوره فلق به عنوان «دعای در امان ماندن از طلسم و سحر» به پیامبر اکرم(ص) اعلام شد:
«بگو: «پناه مى‏برم به پروردگار سپيده دم،  از شرّ آنچه آفريده،  و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،  و از شرّ دمندگان افسون در گره ‏ها  و از شرّ [هر] حسود، آنگاه كه حَسَد ورزد.» (11)
پی نوشت:
1.       بقره: 102.
2.       کتاب «جنّ: مطالعات قرآنی و روایی درباره ی جنّ»، تهران، موعود، 1390، ص 202.
3.       ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد 5: رنسانس، تهران: سازمان انشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367، ص 560؛ به نقل از  درودگر، محمّد، مقاله ی «تاریخ جادوگری»، به نقل از سایت موعود
4.       سخنرانی آیت الله وحید خراسانی به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(ع)، به نقل از کتاب «حدیث لوح»، تهران، موعود، 1388، ص 217.
5.       بقره: 102.
6.       طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج، ترجمه جعفرى - تهران، اسلامیه، چاپ: اول، 1381، ج‏2، ص: 214؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
7.       اعراف: 30.
8.       حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله): «ده نفر از اين امت به خداوند كافر شدند، و آنان عبارتند از: سخن چين، جادوگر، مرد بى‏ غيرت، مردان زناكار، كسى كه با چهار پا در آميزد، كسى كه با محارم خود زنا كند، شخصى كه فتنه برانگيزد و به دشمنان مسلمان‏ ها اسلحه جنگى بفروشد، و زكاة ندهد، و با استطاعت زيارت خانه خدا را ترك كند و بميرد.» (ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه - تهران، صدوق، چاپ: اول، 1367،

ج‏6 ؛ ص280؛ با استفاده از همان نرم افزار.)
9.       شعرا: 95.
10.   قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ: ششم، 1412ق. ج‏7 ؛ ص89؛ با استفاده از همان نرم افزار.
11.   سوره مبارکه ی فلق: 1- 5.
پ.میعاد



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
جمکران؛ از فرمان امام زمان تاکنون

 بیش از هزار سال پیش در شب سه شنبه 17 ماه رمضان، حسن مثله جمکرانی به دستور امام زمان(عج) فراخوانده می‌شود و در همین مکان فعلی مسجد جمکران، صاحب الزّمان(عج) را با جمعی از همراهان ملاقات می‌كند و دستور بنای مسجد، با تشریفات خاص را دریافت کرد.


مسجد جمکران میعادگاهی برای منتظران حضرت صاحب الزّمان(عج)

بعد از گذشت 113 سال از شروع غیبت (صغرا و كبرا) در سال 373 ه‍ .ق. برای اوّلین مرتبه وجود مقدّس امام عصر(عج) مستقیم و بدون واسطه، خودشان دست به کار شدند و در تشرّفی در عالم بیداری دستور ساخت مسجد مقدّس جمکران را ابلاغ فرمودند تا کعبه‌ای بنا شود که عاشقی و انتظار را تفسیر کند و در این میان، میعادگاهی برای چشم انتظاران حضرت موعود(عج) شود، دل‌سوختگانی که گرد هم آیند تا با نماز و دعا برای فرج، طواف عشق به جای آورند. 
در شب سه شنبه 17 ماه رمضان سال 373 ه‍ .ق. حسن بن مثله جمکرانی به دستور مولایش فرا خوانده شد و در همین مکان فعلیِ مسجد، حضرت را با جمعی از همراهان ملاقات کرده و دستور بنای مسجد را با تشریفات خاصّی دریافت کرد. همچنین حضرت امر فرمودند که مردم به این مکان روی بیاورند و اعمال خاصّی نیز برای آن مشخّص فرمودند که نتیجه آن توجّه مردم به حضرت و درخواست ظهور ایشان است.
نخستین‌ کسی‌ که‌ داستان‌ بنای مسجد جمکران را در کتاب‌ خود آورده‌، ابوجعفر محمّد بن‌ علی‌ بن‌ بابویه‌، مشهور به‌ شیخ‌ صدوق‌ (متوفّای‌ 381 ه‍‌ .ق.‌) است‌. ایشان‌، مشروح‌ آن‌ را در کتاب‌ «مونس‌ الحزین‌ فی‌ معرفـ[‌ الحقّ‌ و الیقین»‌ درج‌ کرده‌ است‌.
با توجّه‌ به‌ اینکه‌ تأسیس‌ این‌ مسجد در عصر شیخ‌ صدوق‌ واقع‌ شده‌ و ایشان‌ در قم‌ زندگی‌ می‌کرد، طبعاً همه‌ جزئیّات‌ آن‌ را بدون‌ واسطه‌ از حسن‌ بن‌ مثله و سیّد ابوالحسن‌ الرضا و دیگر شاهدان‌ عینی‌، شنیده‌ و نقل‌ کرده‌ است‌.

پیش‌گویی‌ امیرمؤمنان(ع) از مسجد جمکران
‌در کتاب‌ «خلاصـ[‌ البلدان»‌ از کتاب‌ مونس‌ الحزین‌ ـ از تصنیفات‌ شیخ‌ صدوق‌ با سند صحیح‌ و معتبر، از امیرمؤمنان‌(ع) روایت‌ کرده‌ که‌ خطاب‌ به‌ حذیفه‌ فرمود: 
«ای‌ پسر یمانی‌! در اوّل‌ ظهور، خروج‌ نماید قائم‌ آل‌ محمّد(عج)  از شهری که‌ آن‌ را قم‌ گویند و مردم‌ را دعوت‌ به‌ حق‌ می‌کند، همه‌ خلایق‌ از شرق‌ و غرب‌، به‌ آن‌ شهر روی‌ آورند و اسلام‌، تازه‌ شود ... ای‌ پسر یمانی‌! این‌ زمین‌ مقدّس‌ است‌، از همه‌ لوث‌ها، پاک‌ است‌ ... عمارت‌ آن‌، هفت‌ فرسنگ‌ در هشت‌ فرسنگ‌ باشد. رایت‌ وی‌ بر این‌ کوه‌ سفید بزنند، به‌ نزد دهی‌ کهن‌، که‌ در جنب‌ مسجد است و قصری‌ کهن‌ ـ که‌ قصر مجوس‌ است ـ و آن‌ را «جمکران‌» خوانند. از زیر یک‌ مناره‌ آن‌ مسجد بیرون‌ آید، نزدیک‌ آنجا که‌ آتشخانه گبران‌ بوده‌...».
از این‌ حدیث‌ شریف‌، استفاده‌ می‌شود؛ به‌ طوری‌ که‌ «مسجد سهله»‌ در دوران‌ ظهور حضرت‌ بقیّـ[‌ الله(عج) پایگاه‌ آن‌ حضرت‌ خواهد بود، مسجد مقدّس‌ جمکران‌ نیز در عصر ظهور، جایگاه‌ خاصّی‌ دارد و پایگاه‌ دیگری‌ برای‌ آن‌ حضرت‌ است‌.
امّا نکته بسیار تأسّف بار اینجاست که حتّی بعد از اوّلین دستور منجی بشریّت برای ساخت مسجد و توجّه مردم به آن، باز هم شیعیان غفلت ورزیده و توجّهی به این میعادگاه وصال نکردند! از غفلت و بی‌خبری جهانیان، به ویژه شیعیان قرن‌ها سپری شد و خبری از همّت و توجّه آنان به ظهور منجی جهان و موعود پیامبران نشد تا جایی که نام و یادش از میان رفت!

توجّه گسترده شیعیان با تجدید بنای مسجد جمکران در 42 سال قبل 
مولای مهربان عالم و مظهر رحمت الهی 42 سال قبل برای بار دوم لطفش را شامل حال جهانیان کرد و در شب نیمه شعبان 1391 ه‍ .ق. پس از گذشت 1018 سال برای بیداری بشریّت از خواب غفلت در تشرّف دیگری در عالم بیداری به یار پاک باخته‌اش جناب مرحوم حاج قدرت الله لطیفی‌نسب دستور تجدید بنای مسجد را صادر فرمودند که به لطف الهی تحوّل عظیمی در مکتب تشیّع ایجاد کرد.
بعد از طیّ مقدّمات و فراهم شدن شرایط آن در تاریخ 17 ربیع الاوّل 1392 ه‍ .ق. مرحوم حاج آقای لطیفی نسب کلنگ بنای جدید مسجد مقدّس جمکران را زدند که با عنایت و مدد مولا صاحب الزّمان(عج)آغازی بر توجّه عمومی به حضرت گردید، تا آنجا که امروزه به مهم‌ترین‌ پایگاه‌ عاشقان‌ دل‌ سوخته‌ حضرت‌ بقیّـ[‌ الله، ارواحنا له فداه، تبدیل شده است.
همچنین‌ در طول هفته، هزاران نفر و در شب نیمه شعبان میلیون‌ها نفر به این میعادگاه یار، مشرّف شده و با امام غایب از دیدگان و حاضر و ناظر خویش رازِ دل‌ می‌گویند و آنان‌ که‌ از شناخت‌ عمیق‌تری‌ برخوردارند از همه حوائج شخصی و دنیایی دست شسته و تنها برای پایان یافتن مشکلات بشریّت که فقط با ظهور موعود امم امکان‌پذیر است، دعا می‌کنند.
با امید و آرزوی روشن شدن این دنیای تاریک و ظلمانی با قدوم شریف بقیّـ[ الله، عجّل الله تعالی فرجه.

 



اوّلین نفر سمت راست؛ مرحوم حاج قدرت الله لطیفی؛ بانی تجدید بنای مسجد جمکران

 

 
 
 



:: موضوعات مرتبط: مهدویت , مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد صابری
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد